Voice of Islam
إِنَّ الدّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسلامُ 
پيوندهای روزانه

.. فَأَرْسَلَ إِلَى أَبِي بَكْرٍ أَنْ ائْتِنَا وَلَا يَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَكَ كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ ...

صحيح البخاري کتاب المغازي باب غزوة الخيبر ج 5 ، ص 83 ، حديث 3913 ،  طبع : دارالفکر ـ بيروت .

... حضرت امير عليه السلام به دنبال ابوبکر فرستاد وبخاطر اينکه از همنشيني با عمر کراهت داشت ، فرمود به او بگوئيد تنها بيايد و کسي را با خودش نياورد .

«اللهم اني استعديك علي قريش و من اعانهم! فانهم قطعوا رحمي و صغروا عظيم منزلتي و اجمعوا علي منازعتي امراً هولي»؛

بار خدايا! از قريش و از تمامي كساني كه ياري شان كردند به پيشگاه تو شكايت مي كنم زيرا قريش پيوند خويشاوندي مرا قطع كردند و مقام و منزلت بزرگ مرا كوچك شمردند و در غصب حق من با يكديگر هم داستان شدند.

نهج البلاغه، خطبه 172، بخش 4

بلي، كانت في ايدينا فدك من كل ما اظلته السماء، فشحّت عليها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرين و نعم الحكم اللَّه»؛

آري! از آنچه آسمان برآن سايه افكنده فدك در دست ما بود كه برخي . مردم بر آن بخل ورزيدند و مردمي ديگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشيدند و بهترين داور خداست.

نهج البلاغه، نامه 45،بخش 8-7

امير المؤمنين عليه السّلام در جاي ديگر مي‌فرمايد:

 

«حتّى إذا قبض اللّه رسوله (صلى الله عليه وآله وسلم) رجع قومٌ على الأعقاب و غالَتْهُم السبُلُ و اتّكلوا على الوَلائج و وصلوا غيرَ الرحِم و هَجَروا السببَ الذى أُمروا بمودّته، و نقلوا البِناء عن رَصّ أساسه فبنوه فى غير موضعه، معادنُ كلّ خطيئة، و أبوابُ كلّ ضارب فى غَمْرَة، قد مارُوا فى الحَيْرة و ذَهَلوا فى السَكرة، على سُنّة من آل فرعونَ من منقطع إلى الدنيا راكن، أو مُفارق للدين مُباينِ».

تا آن كه خداوند پيامبرش را به سوى خويش فرا خواند. گروهى به قهقرا بازگشتند و اختلاف و پراكندگى آن‌ها را هلاك ساخت و تكيه بر غير خدا كردند و با غير خويشاوندان (اهل بيت پيامبر) پيوند بر قرار نمودند، و از وسيله‏اى كه فرمان داشتند به آن مودت ورزند كناره گرفتند، و بناء و اساس (ولايت) و رهبرى جامعه اسلامى را از محل خويش برداشته در غير آن نصب كردند. (اينان) مركز تمام خطاهايند و درهاى همه گمراهان و عقيده‏مندان باطلند، آن‏ها در حيرت و سرگردانى غوطه‏ور شدند و در مستى و نادانى، ديوانه‏وار بر روش «آل فرعون» فرو رفتند: گروهى تنها به دنيا پرداختند و به آن تكيه كردند و يا آشكارا از دين جدا گشتند.

نهج البلاغه شيخ محمد عبده، ج 2، ص 35، خطبه 150 ـ شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 132.

اختلاف حضرت علی(ع) با عثمان و مخالفت عثمان با سنت نبوي

... عن مروان بن الحكم قال شهدت عثمان وعليا رضي الله عنهما وعثمان ينهى عن المتعة وأن يجمع بينهما فلما رأى علي أهل بهما لبيك بعمرة وحجة قال ما كنت لأدع سنة النبي صلى الله عليه وسلم لقول أحد .

صحيح البخاري ج2 ، ص 153 ، کتاب الحج ، باب التمتع والاقران والافراد بالحج وفسخ الحج لمن لم يكن معه هدي .

مروان بن حکم مي گويد : علي و عثمان را ديدم در حالي که عثمان از متعه حج نهي مي کرد و از جمع کردن بين عمره و تمتع نهي مي کرد ، علي با مشاهده اين صحنه به عنوان مخالفت با كار عثمان براي هر دو حج تلبيه گفت و فرمود لبيک بعمرة و حجة و در ادامه فرمود من سنت پيامبر را بخاطر حرف هيچ کس کنار نمي گذارم .

... عن شعبة عن عمرو بن مرة عن سعيد بن المسيب قال اختلف علي وعثمان رضي الله الله عنهما وهما بعسفان في المتعة فقال علي ما تريد إلى أن تنهى عن أمر فعله النبي صلى الله عليه وسلم قال فلما رأى ذلك علي أهل بهما جميعا .

صحيح البخاري ج2 ، ص 153 ، کتاب الحج ، باب التمتع والاقران والافراد بالحج وفسخ الحج لمن لم يكن معه هدي

سعيد بن مسيب مي گويد : بين علي و عثمان در منطقه عسفان بر سر متعه حج  اختلاف پيش آمد ، پس علي به عثمان فرمود : به چه مجوزي از کاري که پيامبر امر فرموده اند نهي مي کني ؟ و زماني که علي مخالفت عثمان را با سنت نبوي ديد براي هر دو حج ( عمره و تمتع ) لبيک گفت .

فقال علي عليه السلام : لا أجد شرا منه ولا منهم ، ثم قال : هل تعلم عمر يقول : والله ليحملن بنى أبى معيط على رقاب الناس ...

شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 3 ، ص 31 ، باب ذكر المطاعن التي طعن بها على عثمان والرد عليها و ج6 ، ص 326 ، باب نبذ من کلام عمرو بن العاص .

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود : من افرادي بدتر  از عثمان و  طايفه اش نيافتم ، سپس فرمود : آيا مي داني عمر در مورد او گفت : قسم به خدا ( اگر خليفه شود ) بني ابي معيط را بر گردن مردم سوار مي کند ... .

فرمايد: «اما و اللَّه لقد تقمصها ابن ابي قحافه و انه ليعلم ان محلي منها محل القطب من الرحي»؛

سوگند به خدا پسر ابو قحافه لباس خلافت را پوشيد در حالي كه مي دانست منزلت و شأن من نسبت به خلافت مسلمانان مانند سنگ ميانه آسياست.

اين انتقاد مهم ترين انتقادي است كه آن حضرت به خلافت و تغيير مسير آن دارند.

عن عاصم عن أبي وائل، قال: قلت لعبد الرحمن بن عوف: كيف بايعتم عثمان و تركتم عليا رضي الله عنه؟ قال: ما ذنبي؟ قد بدأت بعلي، فقلت أبايعك على كتاب الله و سنة رسوله و سيرة أبي بكر و عمر رضي الله عنهما، قال: فقال: فيما استطعت، قال: ثم عرضتها على عثمان رضي الله عنه، فقبلها.

به عبدالرحمن بن عوف گفتم كه علي (عليه السلام) چه گناهي داشت كه رها كرديد و سراغ عثمان رفتيد؟ گفت: من گناهم چيست؟ سراغ علي (عليه السلام) رفتيم و گفتيم كه ما حاضريم با تو بيعت كنيم، اما به شرط عمل به كتاب خدا و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و سيره شيخين؛ او قبول نكرد، ولي وقتي به عثمان گفتيم او قبول كرد.

مسند احمد،‌ج1، ص75 - فتح الباري ابن حجر، ج13، ص170 - مجمع الزوائد هيثمي، ج5، ص185 -  تاريخ دمشق ابن عساكر، ج39، ص202 - أسد الغابة ابن اثير، ج4، ص32 - تاريخ اسلام ذهبي، ج3، ص304

بعد از قضيه جنگ صفين، اميرالمؤمنين (عليه السلام) حركت مي‌كند براي نهروان و از مردم بيعت مي‌گيرد. مردم دسته دسته با او بيعت مي‌كنند كه آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) به كتاب خدا و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) عمل كند. چون با توجه به قضيه حكمين در جنگ صفين، يك سري از مردم عقائدشان نسبت به علي (عليه السلام) متزلزل شده بود.

و لما خرجت الخوارج من الكوفة، أتى عليا أصحابه و شيعته، فبايعوه و قالوا: نحن أولياء من واليت و أعداء من عاديت، فشرط لهم فيه سنة رسول الله صلى الله عليه و سلم. فجاءه ربيعة بن أبي شداد الخثعمي و كان شهد معه الجمل و صفين و معه راية خثعم. فقال له: بايع على كتاب الله و سنة رسول الله صلى الله عليه و سلم، فقال ربيعة: على سنة أبى بكر و عمر. قال له على: ويلك! لو أن أبابكر و عمر عملا بغير كتاب الله و سنة رسول الله صلى الله عليه و سلم، لم يكونا على شئ من الحق؛ فبايعه.

آمدند گفتند كه يا علي با تو بيعت مي‌كنيم به شرطي كه به كتاب خدا و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) عمل كني.

يكي از اين افراد به نام ربيعه خثعمي آمد جلو تا با علي (عليه السلام) بيعت كند. آمد و گفت: يا تو بيعت مي‌كنم به شرط عمل به سنت ابوبكر و عمر.

علي (عليه السلام) گفت: واي بر تو! اگر ابوبكر و عمر بر خلاف كتاب خدا و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) عمل كرده باشند، از حق دور شده‌اند. او هم با علي (عليه السلام)بيعت كرد .

تاريخ طبري، ج4، ص56

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) تا شش ماه با ابوبکر بیعت نکردند. [1] و آمده که بعد از رحلت پیامبر، حضرت زهرا (سلام الله علیها) تا شش ماه زنده بود و در این مدت حضرت علی با ابوبکر بیعت نکرد؛ لذا بعد شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) امیرالمؤمنین و بنی‌هاشم آمدند و بیعت نمودند، و این نص صریح صحیح بخاری و صحیح مسلم است، و حضرت علی خلافت ابوبکر را مشروع نمی‌دانست.

]. بخاری، صحیح بخاری، بیروت: دار احیاءالتراث العربی، ج 5، ص 82، ح 4240، کتاب المغازی، باب غزوه خیبر.

در کتاب صحیح مسلم به صراحت آمده است، که خلیفه دوم در جمع چند نفر از صحابه به علی (علیه السلام) و عباس عموی پیامبر می‌گوید: «فلما توفی رسول الله (صلی الله علیه وآله) قال ابوبکر انا ولی رسول الله (صلی الله علیه وآله)، ... فرأیتماه کاذباً، آثماً غادراً خائناً؛ ثم توفی ابوبکر و انا ولی رسول الله (صلی الله علیه وآله) و ولی ابوبکر، فرأیتمانی کاذباً، آثماً غادراً خائناً. [2] ابوبکر بعد از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) گفت: من جانشین پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) هستم، ... شما (علی و عباس) ابوبکر را دروغگو و گنهکار و حیله‌گر و خائن می‌دانستید، ... همچنین بعد از وفات ابوبکر من گفتم: ولی و جانشین پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و ابوبکر هستم و شما دو نفر مرا هم دروغگو، گنهکار و حیله‌گر و خائن دانستید.» و همچنین بعد از شهادت حضرت زهرا، امیرالمؤمنین به ابوبکر پیام داد که به منزلش بیاید، در آنجا صراحت دارد که: «فارسل الی ابی بکران ائتنا، ولا یأتنا احد معک، کراهیة لمحضر عمر. [3] وقتی می‌خواهی پیش من بیایی، کسی را با خود نیاور و علت آن کراهت در همنشینی با عمر بود.»
و همچنین خطاب به ابوبکر می‌فرماید: «ولکنک استبددت علینا بالامر. [4] تو در حق ما استبداد کردی.»

مسلم، صحیح مسلم، بیروت: دار احیاءالتراث العربی، ج 5، ص 152، ح 4468، کتاب الجهاد، باب حکم الفیء.

[ شنبه دوازدهم مهر ۱۳۹۹ ] [ 20:28 ] [ ڈاکٹر غلام عباس جعفری، آزاد کشمیر ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

ڈاکٹر غلام عباس جعفری، آزاد کشمیر
امکانات وب